رد پای مشکوکترین مرد فرانسه در پشت پرده تجزیه طلبی در ایران
تاریخ انتشار: ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۷۲۵۰۵۳
برنارد هانری لِوی عامل ویرانی چندین کشور به پدرخوانده تجزیه طلبان تبدیل شده است.
شعار زن، زندگی، آزادی ابعاد ناپیدای خود را با برنارد هانری لِوی نمایان کرده است.
این به اصطلاح انقلاب که حول محور حقوق زنان در ایران و در مخالفت با گشت ارشاد بود حالا به مخالفت با تمامیت ارضی ایران رسیده است.
اتحاد سلطنت طلبها، تجزیه طلبها و سلبریتیها برای سرنگونی ایران چیزی به غیر از دستورات هانری لوی نیست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
دیدار گلشیفته فراهانی با هانری لوی گویای ندانم کاری سلبریتیهایی است که سواد سیاسی ندارند، اما به واسطه اینکه فکر میکنند در جامعه شناخته شده هستند و نباید نسبت به سرنوشت کشورشان بی تفاوت باشند خود را ملعبه دست تجزیه طلبانی کردهاند که تنها هدفشان از بین بردن ایران است.
برنارد هانری لِوی که در سال ۲۰۱۰ توسط نشریه اسرائیلی جروزالم پست، چهل و پنجمین چهره پرنفوذ یهودی دنیا معرفی شده است در هر جا که پا گذاشته آنجا به یک ویرانه تبدیل شده است.
وی که در نخستین کتابش از ملی گرایی در بنگلادش دو سال پس از جدایی از پاکستان نوشته است در میانه دهه آخر قرن بیستم، در بوسنی حاضر بود، سپس از افغانستان سر درآورد و با عبدالرشید دوستم و احمد شاه مسعود دیدار کرد و در زمان قدرت گرفتن طالبان در افغانستان با احمد مسعود پسر احمد شاه مسعود در دره پنجشیر دیدار کرد.
در دوران تجزیه سودان در جنوب این کشور حاضر بود. در سال ۲۰۰۸ و همزمان با درگیری روسیه و گرجستان به حمایت از مهره غرب در گرجستان پرداخت. در سال ۲۰۱۱ و با شروع تحولات کشورهای عربی همنشین شورشیان لیبیایی در بنغازی شد.
دوست قدیمی خود، نیکولا سارکوزی، رئیس جمهور وقت فرانسه را متقاعد کرد از دخالت نظامی در لیبی حمایت کند؛ در همین سال، مدتها برای توجیه دخالت نظامی در سوریه و ساقط کردن حکومت این کشور تلاش کرد؛ در سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ پیگیر اهداف مخالفان روسیه در اوکراین بود.
مرحوم سید جواد طباطبایی فیلسوف و پژوهشگر کشورمان که فارغ التحصیل دانشگاه سوربن پاریس و برنده نشان نخل آکادمیک این دانشگاه و دارای مدال نقره تحقیقات سیاسی دانشگاه کمبریج بود در ۹ اسفند ۱۴۰۱ بر اثر بیماری سرطان فوت کرد.
وی پس از دیدار مسیح علینژاد با امانوئل مکرون رئیس جمهور فرانسه نوشت: در هفتهای که گذشت، خبرگزاریها گزارش کردند که چند تن از بانوان ایرانی به دعوت رئیس جمهور فرانسه در کاخ الیزه با او دیدار کردهاند. برای کسانی که خبرهای سیاسی را اندکی جدّیتر، و کمی بیشتر از ظاهر خبرها، دنبال میکنند، بویژه با توجه به شخصیت سخت گمنام بانوان دیدار کننده ایرانی در فرانسه، این گزارش شگفت مینمود. رسانههای فارسی عکسهایی نیز از این دیدار منتشر کردند که اصل خبر را تأئید میکرد.
آنچه در رسانههای فارسیزبان بازتاب چندانی پیدا نکرد این بود که طرف دعوت کننده این بانوان در فرانسه شخصی به نام برنار آنری لِوی بود و هماو ترتیب ملاقات با رئیس فرانسه را داده است.
خبرنگار روزنامۀ فرانسوی فیگارو، که در جریان این دیدار بود و گزارشی نیز از آن تهیه کرده بود، اعلام کرد که کاخ ریاست جمهوری مایل نبود برنار آنری لوی در عکس حضور داشته باشد.
«ژورژ مالبرونو، خبرنگار روزنامۀ فیگارو، به نقل از منبعی در کاخ الیزه، گزارش داد که دفتر ریاست جمهوری فرانسه مایل نبود برنار هانری لوی، نویسندۀ فرانسوی و چهرۀ رسانهای مشهور در جریان دیدار امانوئل ماکرون با گروهی از زنان مخالف حکومت ایران در عکسها دیده شود.»
اگر نیازی به دلیلی برای مشکوک بودن اصل دیدار وجود داشت، میشود گفت: از آسمان نازل شد. کسانی مانند من، که در دهۀ شصت و هفتاد سدۀ گذشته دانشجوی دانشگاه پاریس بودهاند، به خوبی میدانند که مشکوکتر از این شخص، حتی در فرانسه، وجود ندارد.
لوی از یهودیان متولد الجزیره و از دانشجویان دانشسرای عالی پاریس است. او در دورۀ دانشجویی از شاگردان مائویست لوئی التوسر و شارل بتلهایم بود. او از آن پس از مائویسم به سوسیالیسم گروید و به رهبر حزب سوسیالیست فرانسه، فرانسوا میتران، نزدیک شد و در شمار نزدیکان او درآمد، اما شگفت اینکه سالها پس آن از نیز اعلام کرد که حزب سوسیالیست تمام شد و باید منحل شود!
در دهۀ هشتاد، لوی، با گروهی از همفکران خود، از مائویسم به راست، و در مواردی، به راست افراطی گرایش پیدا کرد و گروه دست راستی «نوفیلسوفان» را ایجاد کرد. در جریان انتخابات ریاست جمهوری فرانسه، در ۲۰۱۴، او از نامزد راست لیبرال، نیکلا ساکوزی، حمایت کرد، اما با شکست او در انتخابات مناسبات حسنۀ خود را فرانسوا اولند، نامزد حزب سوسیالیستی که قرار بود منحل شود، حفظ کرد و در ۲۰۱۵ گروهی از کردها را به ملاقات همین اولند برد.
از معجزات او، به عنوان تحلیلگر مناسبات بینالمللی، این بود که پیشبینی کرده بود که رفراندوم برای خروج انگلستان از اتحادیۀ اروپا با شکست مواجه می شود و در انتخابات ۲۰۲۱ امریکا نیز پیشبینی کرده بود که دانلد ترامپ پیروز خواهد شد.
در ۲۰۱۷، دانشگاه اسرائیلی بار ایلان برای «سهم مؤثری که او در بیش از چهل سال برای تحقّق آرمان مردم و ملّت یهود» داشته دکترای افتخاری به او داد. او پیشتر نیز همین درجه را از دو دانشگاه تل آویو و اورشلیم نیز گرفته بود.
از شاهکارهای لوی در سیاست عملی تشویق دولت فرانسه برای فراهم کردن مقدمات سقوط قذافی بود و اعلام کرد که در این جنگ «من وفاداری به نامم، به صهیونیسم و اسرائیل را همچون پرچمی به دوش کشیدم.» لوی از آن پس نیز تأکید کرد که با شرکت در بحران لیبی «به فکر منافع اسرائیل بوده است». لوی یکی از میلیونرهای فرانسوی و مالک هفت شرکت مالی و اداره املاک است.
از لوی کتابهای بسیار و نیز چند فیلم و نمایشنامه انتشار یافته که با گذشت زمان اقبال خوانندگان به آنها روز به روز کمتر شده است. شخصیتهای علمی مهم فرانسه بر آنند که نوشتههای او انباشته از اشکالات، جعلیات و بدفهمیهای بسیار است و نباید او را جدّی گرفت.
یکی از فاجعهبارترین بیدانشی او در فلسفه آن بود که با استناد به کتاب فیلسوفی به نام ژان باتیست بوتول انتقادهایی را به فلسفۀ کانت وارد کرده بود، اما نمیدانست که چنین فیلسوفی وجود ندارد و ساختۀ یکی روزنامهنگاران کَنار آنشنه هفتهنامهای طنز فرانسوی است.
معجزات برنار آنری لوی اندک نیست؛ آنچه گفتم یک از هزار بود. لوی مردی هزار چهره است، اگرچه در سالهای اخیر اهمیت خود را از دست داده و، به نوشتۀ یکی از روشنفکران فرانسوی، ذکر خیر او «مایۀ انبساط خاطر در محافل» دوستان است! این لوی برای ما اهمیتی ندارد، اما بسیاری از ایرانیان مانند این بانوان هموطن که از فرط جاهطلبی در سیاست با بلاهت پهلو میزنند نمیدانند که آدم مجانی با مکرون و پیشتر با پمپئو و بسیاران دیگر دست نمیدهد و عکس نمیگیرد.
من میدانم که جاهطلبی برخی از این بانوان مانند طاعون است که به تعبیر زیبای یک رجل سیاسی ایتالیایی تنها میتوان از آن فرار کرد. این یادداشت ناچیز را برای جوانان وطن مینویسم که بدانند کسانی که «آدمهای خندهدار» دست آنان را میگیرند و در دست مکرون میگذارند، شاید، هدفهایی را دنبال کنند که جوان ایرانی را از چاله درآورد و در چاه بیفکند!
در کنار مطالب مرحوم طباطبایی باید به این نکته اشاره کنیم که هانری لوی در نشریه فرانسوی «RULES OF THE GAME» (به معنای قاعده بازی) در گزارشی به رابطه خود با مسیح علینژاد اشاره کرده است.
لوی با صراحت، توصیف «روح انقلاب در ایران» را برای مسیح علینژاد به کار برده و نوشته است: در کنار مسیح علینژاد با روح شورش در ایران آشنا میشوم. من او را شجاع میدانم؛ او فوقالعاده است. لوی در متن خود ضمن تمجید فراوان از علینژاد نوشت: من این زن فعال را تحسین میکنم که از هیچ چیز و هیچکس نمیترسد؛ در زمان خداحافظی ابراز داشت دفعه بعد میخواهد یک عکس سه نفره با دوستم سلمان رشدی بگیرد.
در صفحه بیوگرافی هانری لوی از او به عنوان فردی در کنار و یار اسرائیل توصیف شده و آمده است: درباره رابطه برنارد هانری لوی با اسرائیل بسیار گفته و نوشته شده؛ برای بیش از ۴۰ سال، این متفکر هرگز از تفکر جسورانه در مورد آینده دولت یهود دور نشده است؛ هرچه که مخالفان او بگویند فرقی نمیکند، او صدایی منحصر به فرد در خاورمیانه در حمایت از اسرائیل است؛ مترقی و مبتکر، و صدایی که توسط اسرائیلیها و فلسطینیها شنیده میشود و مورد احترام است.
برنارد لوی تاکنون از هیچ اقدامی در سوریه، عراق و افغانستان و جمهوری آذربایجان برای مقابله با رویکرد شیعی و نظام کشورمان خودداری نکرده و چند سال پیش در یکی از نوشتههایش در تارنمای نشریه صهیونیستی «Tablet» از بایدن به دلیل تشویق اوباما به گفتوگوی هستهای با ایران و امضای توافق برجام انتقاد کرده و آورده است: جو بایدن نه تنها زمانی که رئیسش در سال ۲۰۱۳ (یعنی باراک اوباما) در مقابل اعلام استفاده دولت بشار اسد از سلاحهای شیمیایی و عبور دمشق از خط قرمز اقدامی انجام نداد بلکه یک مشوق حزبی برای توافق هستهای ایران بود.
وی در این تحلیل، به خروج آمریکا از افغانستان در دوره بایدن و حتی حمایت نکردن دولت آمریکا از کردستان تاخت و آن را انزواگرایی شرمآور واشنگتن دانست. لوی در این زمینه فرقی بین ترامپ و بایدن قائل نیست، زیرا بهطور کلی کمکردن فشار و کاهش رویکرد سخت نظامی را نادرست ارزیابی میکند. او حتی رویکرد ابتدایی بایدن در برابر اوکراین را مورد حمله قرار داده بود و فقط زمانی ابراز رضایت کرد که رئیسجمهوری آمریکا، پوتین را قصاب نامید و از آن به بعد، سیل تسلیحات را به سوی اوکراین روانه کرد.
بلیک اسمیت از محققان موسسه فولبرایت در سال ۲۰۲۱ در مقالهای در فارن پالیسی درباره هانری لوی نوشته است: کارنامه او نشان میدهد که لیبرالیسم پست مدرن و ضد توتالیتر با انگیزه جلوگیری از تکرار بدترین قسمتهای خشونت جمعی قرن بیستم، خطر کشاندن سیاست خارجی به درگیریهایی را دارد که حتی اگر سیاست داخلی را از ابزارهای اقتصادی و هویتهای فرهنگی محروم کند ممکن است تعارضها را بیشتر کند. این شکل از لیبرالیسم خودباخته با شخصیت روشنفکران مشهور مرتبط است که به نظر میرسد کمپینهای رسانهای آن، که با رویکردهای اخلاقی از جانب قربانیان هدایت میشود، جایگزین ابزارهای سیاستی دولت و پیوندهای عاطفی ملت شود.
در ادامه این مقاله آمده است: در طول جنگ آزادیبخش بنگلادش در سال ۱۹۷۱، کشوری که در آن زمان به نام پاکستان شرقی شناخته میشد، برای استقلال خود علیه دولت اسلام آباد جنگید. لوی جوان و نویسنده ۶۹ ساله آندره مالرو برنامههایی را برای حمایت از دولت ترسیم کردند. مالرو که در اواخر دهه ۱۹۳۰ در بریگادهای بین المللی برای دفاع از اسپانیای جمهوری خواه شرکت کرده بود، از این رو سعی کرد جنبش استقلال بنگلادش را ادامه مبارزه ضد فاشیستی معرفی کند. در نهایت، این تلاش شکست خورد، اما لوی علاقه مادام العمر به ارائه درگیریها در جهان اسلام از طریق چارچوبهای تفسیری برگرفته از تاریخ اروپا را پیدا کرد. در دهه ۱۹۸۰، برای حمایت از مجاهدینی که علیه تهاجم شوروی به افغانستان میجنگیدند به پاکستان سفر کرد. در دهه ۱۹۹۰، او نمایشهای رسانهای را در سارایوو به روی صحنه برد تا توجهات را به موضوع بوسنی جلب کند تا از بی میلی دولت میتران برای مداخله علیه صربستان انتقاد کند.
این مقاله میافزاید: ژستهای نمایشی از طرف جوامع مسلمان قربانی شده در افغانستان و بالکان در راستای سیاست خارجی ایالات متحده بود. (مداخله او از طرف بنگلادش یک استثناء آشکار از این روند بود.) لوی در حالی که از حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ و به ویژه دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ انتقاد میکند، قدرت نظامی ایالات متحده را به عنوان موضوعی میبیند که برای دفاع از حقوق بشر حیاتی است. او در کتاب امپراتوری و پنج پادشاه، از "امپراتوری" آمریکا دفاع میکند و استدلال میکند که این تنها جایگزین برای قدرت دولتهای مستبد مانند چین و روسیه است.
در ادامه مقاله فارن پالیسی آمده است: سارکوزی پس از تلاش نامطلوب خود برای قرار دادن فرانسه به عنوان یک میانجی در جنگ روسیه و گرجستان، پذیرای استدلالهای لوی بود که بحران سال ۲۰۱۱ در لیبی فرصتی را برای دستیابی او به هدفش را فراهم کرد. شورش علیه قذافی نیز البته فرصتی برای لوی بود تا به آنچه از زمان ماجراجویی جوانیاش در بنگلادش از او دریغ شده بود، دست یابد. او دیگر مجبور نیست مجاهدین را از حاشیه تشویق کند. او میتواند الهام بخش یک مداخله بین المللی علیه یک کشور باشد، اما مفهوم حقوق بشر او راهنمایی عملی ارائه نمیدهد.
تجزیه طلبی این بار با سلبریتیها به میدان آمده است تا با استفاده از نفوذی که در جامعه دارند سیاستمداران را سریعتر به اهداف خود برسانند.
منبع: پول نیوز
کلیدواژه: شعار مخالفت مخالف سلبریتی تجزیه طلب ریاست جمهوری هانری لوی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.poolnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «پول نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۷۲۵۰۵۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پشت پرده محبوبیت تیلور سوئیفت در ایران | وقتی او در مورد پایان رابطه عاطفی خود حرف میزند...
به گزارش همشهری آنلاین، با این حال اگر از طرفداران تیلور سوئیفت سوال کنید که علت علاقهشان به این هنرمند چیست؟ احتمالا پاسخ دهند که چون میتوانند با ترانههای او همزاد پنداری کنند و به راحتی خود را به عنوان راوی ترانههایش تصور کنند اما در کنار این ویژگی نمیتوان ارتباط عمیق سوئیفت با طرفدارانش را نادیده گرفت؛ چراکه او هنرمندی است که اگر یکی از سوپر طرفدارانش در آسیا بیماری لاعلاجی داشته باشد و نیاز به کمک مالی داشته باشد، حمایت خود را دریغ نمیکند و چه بسا که به دیدن آن طرفدار برود. همچنین ارتباط او در فضای مجازی با طرفدارانش غیر قابل انکار است، ارتباطی از جنس لایک کردن پستهای طرفدارانش در فضای مجازی گرفته تا اشتراکگذاری آن پستها.
اما چرا امروز از تیلور سوئیفت مینویسیم؟ در هفتههای اخیر سونامی اخباری از جدیدترین آلبوم سوئیفت به نام «The Tortured Poets Department» در فضای مجازی منتشر شد که از ثبت چندین رکورد جدید به نام این هنرمند میگفت.
در حقیقت سوئیفت با انتشار یازدهمین آلبوم استودیویی خود رکورد بیشترین پخش آلبوم، آهنگ و هنرمند را در یک روز در Spotify و سایر پلتفرمهای موسیقی به ثبت رساند؛ رکوردی که با بیش از ۳۰۰ میلیون استریم (پخش آنلاین موسیقی) آلبوم جدید او طی یک روز به ثبت رسیده است.
اما این تنها رکوردی نبود که یازدهمین آلبوم استودیویی سوئیفت در کمتر از ۲۴ ساعت پس از انتشار در Spotify شکست. بلکه اولین تکآهنگ آلبوم جدید او به نام «Fortnight» با حضور «پست مالون» رکورد بیشترین پخششده در یک روز را ثبت کرد.
سوئیفت پیش از این هم با انتشار آلبوم «Midnights» در اکتبر ۲۰۲۲ رکورد Spotify را برای پخششدهترین آلبوم در یک روز و پخششدهترین هنرمند در یک روز را در اختیار داشت. این آلبوم همچنین در سایر پلتفرمهای پخش موسیقی، رکورد بزرگترین آلبوم پاپ تمام دوران را با استریمهای روز اول در Apple Music شکست. همچنین این آلبوم در اولین روز انتشار خود به پرمخاطبترین آلبوم آمازون موزیک تبدیل شد.
اما پس از خواندن این اخبار درباره سوئیفت، شاید برای شما هم سوال شود که سوئیفت دقیقا چرا تا این حد محبوب است که طی یک روز جدیدترین آلبومش با ۳۰ قطعه موسیقی، بیش از ۳۰۰ میلیون بار در اسپاتیفای شنیده میشود؟
پیش از پاسخ به این سوال باید گفت که نمیتوان با وجود تور پرطرفدار Eras، تسخیر جایگاههای نخست چارت موسیقی بیلبورد آمریکا، ثروت میلیارد دلاری، ۱۲ جایزه گرمی، تأثیر گسترده او بر فرهنگ موسیقی پاپ و موفقیت احیای آلبومهای قبلیاش، شهرت و موفقیت عظیم سوئیفت را انکار کرد؛ موفقیتی که تصادفی نیست.
در ادامه اما نگاهی خواهیم داشت به علت محبوبیت جهانی سوئیفت در جهان از نگاه چند کارشناس و منتقد موسیقی آمریکایی.
عکس | تیلور سوئیفت شخصیت سال تایم ٢٠٢٣ شد
موسیقی سوئیفت
توبی کوئینزبرگ که یک کارشناس موسیقی مشهور است، میگوید: «نمیتوانیم درباره موفقیت تیلور سوئیفت بدون اذعان به توانایی استثنایی او در نوشتن آهنگهایی که آشنا و در عین حال متمایز، قابل دسترس و معمولی هستند صحبت کنیم. تاکید بر این نکته مهم است که نوشتن آهنگی مانند آهنگهایی که تیلور مینویسد، فوقالعاده دشوار است. حتی یک بار انجامش هم سخت است، حال تصور کنید بخواهید طی یک آلبوم این کار را انجام دهید! اگرچه که سوئیفت نزدیک به دو دهه است که در آلبومهای متوالی این کار را انجام میدهد.»
درو نوبیل نیز که یک دانشیار تئوری موسیقی است، میگوید: «تیلور سوئیفت در نوشتن موسیقی واقعاً خوب است. این امر غیرقابل انکار است. او میداند که چگونه یک ملودی بسازد. موضوعات آهنگهای او بسیار مرتبط است. من یک مرد ۳۸ ساله هستم و میتوانم به آهنگهای او، حتی آهنگهایی که در ۲۰ سالگی نوشته است، گوش دهم و با آنها ارتباط برقرار کنم.»
همه کاره بودن او
سوئیفت به طرز ماهرانهای ژانرهای مختلفی مانند کانتری، پاپ، آلترناتیو و فولکلور را در زندگی حرفهای خود تجربه کرده است. نوبیل و کونیگزبرگ میگویند که تسلط بر این توانایی برای تکامل دشوار است، اما او موفق شد و توانست همچنان کاراکتر «تیلور سوئیفت» را حفظ کند.
سوئیفت که در اصل یک هنرمند ژانر کانتری بود، ابتدا با آلبوم «قرمز» (Red)، فضای کاری خود را به موسیقی پاپ آغشته کرد. او در این آلبوم با مکس مارتین که یکی از تهیهکنندگان مطرح آمریکا است، همکاری کرد.
در حالی که فضای کلی آلبوم «قرمز» پاپ بود اما در آلبوم از سازهای بانجو استفاده شده بود و سوئیفت سبک و سیاق کانتری را در خواندن آهنگها حفظ کرد. سوئیفت اما در آلبوم «۱۹۸۹» خود طی اقدامی بیسابقه، به طور کامل ژانر کانتری را کنار گذاشت. در حقیقت او با این کار برای همیشه کانتری را از کار خود حذف کرد و در قالب یک هنرمند جدید در اوج کاری خود ظاهر شد.
البته او به داستان سرایی خود در آثار غیرکانتری که یکی از ویژگیهای بارز موسیقی کانتری است، ادامه داد و با همین ترفند توانست آن طرفدارانی که او را به خاطر سبک کانتریش دنبال میکردند، نگه دارد. به هر حال او یک داستانسرای عالی است، چه داستانی تخیلی در مورد کسی که شوهرش را به قتل رسانده باشد و چه داستانی درباره روابط عاطفی خودش.
هنگامی که دو آلبوم «evermore» و «folklore» در سال ۲۰۲۰ منتشر شدند، جهان بار دیگر شاهد تسلط سوئیفت در تغییر ژانر، از پاپ به فولک و آلترناتیو بود.
نوبیل درباره این اقدام میگوید: «اگر هنرمندان از ژانر اصلی خود دور شوند، اغلب اوقات طرفداران شورش میکنند اما سوئیفت این ریسک را کرده است و این باورنکردنی است.»
هوش تجاری سوئیفت
کونیگزبرگ میگوید: «موفقیت در صنعت موسیقی صرفاً به موسیقی مربوط نمیشود، بلکه در مورد تجارت است و مهارتهای تجاری تیلور شگفتانگیز است».
درحقیقت از توانایی او در ساخت ماهرانه برند خود گرفته تا حرکتهای استراتژیکش، سوئیفت ثابت کرده است که هم یک هنرمند موفق است و هم یک تاجر. به عنوان مثال، تصمیم او برای تولید فیلمی از تور اخیرش (Eras tour) نتایج خارق العادهای داشت. این فیلم که در ماه اکتبر به سینماها رفت، «پرفروشترین فیلم کنسرت» است که در افتتاحیه ۹۲.۸ میلیون دلار درآمد داشت.
همچنین بازاریابی رسانههای اجتماعی سوئیفت او را در جایگاه بالای هنرمندان موسیقی مینشاند؛ درحقیقت او از ابتدای فعالیت خود ارتباط با طرفدارانش در رسانههای اجتماعی را انجام داد که در آن زمان غیرعادی بود.
حرکت درخشان سوئیفت
از اقدام سوئیفت برای ضبط مجدد و انتشار مجدد آلبومهای اولیهاش به طور گستردهای به عنوان یک تصمیم هوشمندانه یاد میشود. این تصمیم ناشی از اختلاف عمومی سوئیفت با شرکت ضبط قبلی خود، Big Machine، و مالک آن Scooter Braun است. در سال ۲۰۲۰، براون حقوق اصلی ضبطهای تیلور سوئیفت را فروخت و در اقدامی تلافیجویانه بیسابقه، سوئیفت آلبومهای خود را دوباره ضبط کرد و بدین ترتیب کنترل شخصی بر حقوق اصلی ضبطهای جدید به دست آورد.
در حالی که سوئیفت خاطرنشان میکند که همه اینها برای برگرداندن حقوق هنرمندان بوده است اما ثابت شده است که یک تصمیم تجاری درخشان بود. درحقیقت آلبومهای تازه ضبطشده بسیار محبوب بوده و موجب حمایت از تور Eras و افزایش تعهد طرفداران به او شدند.
آینده نگری او
نوبیل میگوید سوئیفت درک ذاتی از خواستههای مخاطبانش دارد و این توانایی میتواند توضیح دهد که چرا موفقیت زیادی کسب کرده است. او سه لحظه را دلیل شیدایی امروزی سوئیفتیها میداند:
۱۹۸۹
زمانی که آلبوم «۱۹۸۹» در سال ۲۰۱۴ منتشر شد، موسیقی الکترونیک (EDM) چارت ۴۰ موسیقی برتر را تسخیر کرده بود. آهنگهای زد و کالوین هریس با آهنگهای پردازش شده توسط کامپیوتر و صدای ترکیب شده در صدر جدول قرار داشتند. با توجه به محبوبیت فزاینده EDM، نوبیل میگوید که دوستداران موسیقی میل به چیزی داشتند که علاقه آنها به موسیقی پاپ «dance-y» را برآورده میکرد و در عین حال بیانی معتبر از شخصیت یک هنرمند بود. او استدلال میکند که این اتفاق در آلبوم «۱۹۸۹» سوئیفت رخ داد.
شیوع کرونا در سال ۲۰۲۰
نوبیل میگوید در طول قرنطینه همهگیر سال ۲۰۲۰، سوئیفت با انتشار غافلگیرکننده دو آلبوم folklore و evermore در ژانر indie folk حال و هوای طرفدارانش را مجذوب خود کرد. سوئیفت با انحراف آشکار از موسیقی پاپ به دنبال همکارانی با تجربه در ژانرهای جدید برای کار روی آلبومها شد؛ تصمیم هنری دیگری که آن هم یک تصمیم تجاری موفق بود.
کونیگزبرگ میگوید: «این اقدام دقیقاً همان چیزی بود که فرهنگ در آن زمان به آن نیاز داشت؛ یک آلبوم متفکر و تأمل برانگیز که منعکسکننده حس غالب انزوای اجتماعی است.»
فولکلور در سال ۲۰۲۰ به پرفروشترین آلبوم ایالات متحده تبدیل شد و همانطور که نوبیل توضیح میدهد، این موفقیت تصادفی نبود.
او ادامه میدهد: «طرفداران با این آهنگها دوباره بیرون از خانه بودند و زیبایی طبیعت را کاوش میکردند؛ آهنگهایی که صدایی روستایی داشتند و درباره رودخانهها و درختان صحبت میکردند. او همیشه توانسته از چیزی که همه ما آرزوی آن را داریم استفاده کند.»
تور era
نوبیل میگوید دو نیروی فرهنگی را میتوان به عنوان مدرکی برای موفقیت تور Eras بررسی کرد؛ یک اینکه در دنیای پس از همه گیری، مردم برای تجربه کنسرت زنده گرسنه بودند و دوم اینکه ما به عنوان یک جامعه، در میان انزوای فزاینده خود به دلیل کار از راه دور، رسانههای اجتماعی و سکولاریزاسیون رو به رشد، درصدد تجربههای جمعی هستیم. شرکت در یک کنسرت با دهها هزار نفر دیگر که آنها نیز با آهنگهای تیلور سوئیفت بزرگ شدهاند، بسیار عمیقتر از قدردانی از موسیقی اوست، بلکه میگوید «شما بخشی از یک جنبش هستید».
آیا می توان از موفقیت سوئیفت تقلید کرد؟
خیر.
نوبیل معتقد است که سوئیفت هر حرکتی را برای مواجهه با یک لحظه خاص طراحی کرده است و اگر آنها در زمانهای دیگری انجام میداد، احتمالاً از موفقیت یکسانی برخوردار نمیشد. به عنوان مثال، اگر فولکلور در سال ۲۰۱۹ منتشر می شد، تأثیر مشابهی نداشت. اینگونه نیست که او از دیگران برتر باشد؛ بلکه در کتگوری قرار دارد که افراد کمی شامل آن میشوند، توانایی عالی او در نوشتن موسیقی که با این لحظات فرهنگی ترکیب شدهاند، ترکیب نادری است.
بیانسه از هنرمندانی است که به چنین موفقیتی نزدیک شده است اما نژاد تأثیر زیادی در جهانی نشدن هنر او در این وسعت دارد، اگرچه که برای یک سفیدپوست چنین چیزی مطرح نیست.
وقتی تیلور سوئیفت در مورد پایان رابطه عاطفی خود صحبت می کند، تصور این است که او به طور کلی درباره این مسئله صحبت میکند. ولی وقتی بیانسه درباره خیانت شوهرش به او و نحوه کنار آمدن با آن صحبت میکند، به روایت او به چشم روایتی از روابط سیاهپوستان نگاه میشود. دلیل اینکه میتوانیم تیلور سوئیفت را نماینده همه ببینیم این است که او بلوند و سفیدپوست است و نژاد برایش مطرح نیست؛ در صورتی که بیانسه سیاهپوست است و نژاد دارد.
البته در نهایت فراموش نکنیم که تا حدی هم علاقه بالای طرفداران به سوئیفت به شیدایی میمانند و نمیتوان به هیچ وجه او را بزرگترین هنرمند عصر حال حاضر خواند، چرا که در این صورت باید با بزرگانی مانند پینک فلوید یا بیتلز مقایسه شود که اصلا موجه نیست.
آنچه جای بحث ندارد این است که ژانر پاپ در دوران تیلور سوئیفت است، داستانی عاشقانه از موفقیتهای برتر و موفقیت افسونکننده که بر درخشش او به عنوان یک تاجر تأکید میکند و بهطور استراتژیک صنعت موسیقی را با هنرمندی و زیرکی هدایت میکند.
کد خبر 848295 منبع: ایسنا برچسبها موسیقی ایرانی خبر مهم موسیقی - چهره - ساز - آلبوم - اجرا